بدیهیترین راهکار هم این است: تشکیل چند میزگرد و مصاحبه با کارشناسان که این بزرگواران هم به نوبه خود سعی میکنند راهکارهای شعاری و فیلسوفانه ارائه بدهند؛ درصورتیکه هیچیک از این راهکارها ضمانت اجرایی ندارد.
یک مثال زنده: در پی مناظره سراسر توهینآمیز علی فتحاللهزاده و محمد مایلیکهن در یک برنامه تلویزیونی و اعتراض تماشاگران به وقایع رخداده در باشگاه پرسپولیس، ناگهان موجی جدید با موضوع «مقابله با پرخاشگری در فوتبال» در رسانهها ایجاد شد که بهطور حتم در آیندهای نزدیک تب آن فروکش خواهد کرد و صورت مسئله پس از چند مصاحبه با کارشناسان بهکلی پاک خواهد شد.
البته استدلالهای مطرحشده از سوی کارشناسان در مورد علل پرخاشگری در فوتبال همگی قابل احترام و مقبول است اما معتقدیم که مهمترین دلیل ترویج پرخاشگری در فوتبال و حتی جامعه- در ابعاد گستردهتر- به فراموشی سپرده شده است.
هنگامی که برای فرد پرخاشگر محرز میشود که با فریادزدن، پرخاشگری، حرمتشکنی و اعتراض، حرف خود را سریعتر و راحتتر به کرسی مینشاند، بدیهی است که از این حربه برای پیشبرد اهداف خود استفاده خواهد کرد. در همین فوتبال، بازیکنی که در رختکن فریاد اعتراض سر میدهد، بسیار راحت به ترکیب اصلی تیم راه مییابد و زودتر پیشقرارداد و دستمزد خود را میگیرد؛ تیمی که مربی آن کنار خط طولی زمین بیشتر بر سر داور مسابقه فریاد میکشد و به کوچکترین تصمیمات او و کمکهایش معترض است کمتر از اشتباهات داوری لطمه میخورد؛ مربیای که سابقه دیرینهای در اعتراض و به قول خودش افشاگری دارد از امنیت شغلی بیشتری برخوردار میشود و... .
شاید این مثالها برای توجیه پرخاشگربودن فوتبالیهای ایران کافی باشد اما کلید حل بحران پرخاشگری در فوتبال در دست مدیران منطقی، مستقل و مقتدر است نه کمیته انضباطی. البته این فرایند زمانبر است و یکشبه و یکماهه و یکساله نمیتوان مدیریتها را بسامان کرد ولی بهطور حتم هنگامی که بازیکن، مربی و مسئول با فریاد، اعتراض و حرمتشکنی به هدف خود نرسد بهطور حتم رویهاش را تغییر خواهد داد.
در یک کلام علت پرخاشگری در فوتبال، مدیریتهای ضعیف است و بس.